ششم و متوسطه اول

ساخت وبلاگ
 یک تاجر آمریکایی که به کشور مکزیک سفر کرده بود، تا زمینه هایسرمایه گذاری در آن جا را بررسی کند، نزدیک ساحل ایستاده بود وغروب خلیج مکزیک را نظاره می کرد، بدون آن که بتواند از این همهزیبایی لذتی ببرد!   در همین موقع متوجه ی نزدیک شدن یک قایق کوچک ماهیگیری بهاسکله شد. مرد جوانی با کلاه حصیری بزرگ، قایق را به طرف ساحلهدایت می کرد.   وقتی که قایق نزدیک تر شد، سه چهار تا ماهی کوچک و بزرگ رویکف چوبی قایق را می شد دید. تاجر آمریکایی نزدیک تر رفت و از مردماهیگیر پرسید:   چقدر طول کشید که آن ماهی ها را صید کردی؟   مرد مکزیکی گفت: کمی بیشتر از یک ساعت.   مرد تاجر گفت: ﭼﺮﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺻﺒﺮ ﻧﮑﺮﺩﻯ ﺗﺎ ﻣﺎﻫﻰ بیشتری صید کنی؟    ــ ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﯿﺮ ﮐﺮﺩﻥ اهل و عیالم ﮐﺎﻓﯿﻪ!   ــ پس ﺑﻘﯿﻪ ی ﻭﻗﺘﺖ ﺭﻭ ﭼﯿﮑﺎﺭ می کنی؟   ــ شب را با خیال راحت می خوﺍﺑﻢ. ﯾﮏ ﮐﻢ ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮﻯ می کنم. ﺑﺎﺑﭽﻪ ﻫﺎﻡ ﺑﺎﺯﻯ می کنم. ﺑﺎ ﺯﻧﻢ خوش و بش می کنم. ﺑﻌﺪ هم می رمﺗﻮ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺷﺮﻭﻉ می کنیم ﺑﻪ ﮔﯿﺘﺎﺭ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺷﮕﺬﺭﻭﻧﻰ وچرخیدن توی کوچه پس کوچه ها ... و خلاصه از اوقاتم تا می تونملذت می برم!   مرد ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﻰ می گه: ﻣﻦ ﺗﻮﯼ «ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ» ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﻭ می توﻧﻢﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ تا پیشرفت کنی. ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮﻯ ﺑﮑﻨﻰ. ﺍﻭﻧﻮﻗﺖمی توﻧﻰ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﯾﮏ ﻗﺎﯾﻖ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﺨﺮﻯ، ﻭ ﺑﺎ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺍﻭﻥ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﺎﯾﻖﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ بخری.    ــ ﺧﺐ! ﺑﻌﺪﺵ ﭼﻰ؟   ــ ﺑه جاﻯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﻫﻰﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﻰ، ﺍﻭﻧﺎ ﺭﻭ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ"ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮی ها می دی ﻭ یک مغازه ی بزرگ اجاره می کنی يا می خری ششم و متوسطه اول...
ما را در سایت ششم و متوسطه اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golzhya بازدید : 157 تاريخ : سه شنبه 28 تير 1401 ساعت: 18:15

خزانه های بغداد، پایتخت «عباسی» از ثروت های زمین پر و سرریزگشت؛ لیکن این اموال مانند دیگر امتیازات تنها نصیب خلفا و فرزندانآنان و وزیران می شد و یا آنانی که مورد خشم و غضب قرار نگرفتهبودند؛ اما توده ی مردم که در میان آنها افراد شایسته، با استعداد وپشتکار بالا فراوان بودند و افرادی که تملق گویی نمی کردند و پیشانیبه آستان ولی امر مسلمین جهان نمی سایند، در فقر و تنگدستی بهسر می بردند. برخی هیچ نداشتند و دیگران به حد کفاف نمی رسیدند.   بدین سان دو طبقه ی اجتماعی با شکافی عمیق شکل گرفت:   طبقه ی مرفهین که از آسایش افراطی برخوردار بودند و طبقه یتهیدستان که با مرگ و نیستی دست و پنجه نرم می کردند. در میاناین دو طبقه نیز گروهی آسیب پذیر با وضعیتی مناسب قرار داشتولی همواره بیم آن می رفت که آنان نیز در طبقه ی تهیدستان سقوطکنند.    دارایی های حکومت، خرج قصرهای خلفا و امیران و خوشگذرانی آنان و افراد حامی حکومت می شد و اینان در خانه های خود بی پروابر چاکران و کنیزان و خواجگان خود بذل و بخشش می کردند. خلفا وامیران و دیوانسالاران، طبقه ی اول از حیث رفاه در جامعه ی عباسیبودند و پس از آنان، بازاریان قرار داشتند که در ناز و نعمت به سرمی بردند. اما مردم عادی در فلاکت و ویرانی و بین مرگ و زندگیدست و پا می زدند. بغداد میان کوخ های ویران و محقر و قصرهایعظیم و افراشته را با هم جمع کرده بود و آسمانش نعمت و نقمترا  در کنار هم داشت. یکی از شاعران آن دوران در باره ی این شهرچنین سروده است: «بغداد، برازنده ی ثروتمندان است نه کسی کهدر فقر و تنگدستی شب را به صبح می رساند.» و یکی از مرفهینبغدادی سروده است: آیا هنگام پیمایش طول و عرض زمین به دیاریبرخورده ای که مانن ششم و متوسطه اول...
ما را در سایت ششم و متوسطه اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golzhya بازدید : 133 تاريخ : سه شنبه 28 تير 1401 ساعت: 18:15

نامه ی آبراهام لینکُلن به معلم پسرش    به پسرم طوری درس دهید که بداند اگر چه همه یمردم عـادل و صادق نیستند، امــا بـه ازای هر شیادی،انسان صدیقی هم وجود دارد.     همین طور بـه او بگویید که بـه ازای هـر سیاستمـدارخودخواه،رهبر جوانمردی هم یافت می شود،و به ازایهـر دشمن،دوستی هم هست.   به او بیاموزیـد اگر با کار و زحمت خویش یک دلار بـهدست آورد، بهتر از آن است کـه پنج دلار از روی زمیـنپیدا کند.   به او بیاموزید که از شکست ، پند بگیرد و از پیروزیلذت ببرد.   او را از غبطه خوردن و حسادت برحذر دارید.   به او تأثیر حیاتی خندیدن در زندگی را یادآور شوید.   به او نقش مؤثر کتاب در زندگی را آموزش دهید.   بـه او بگویید ،تَعَمُّق کند. بگویید بـه پـرندگان در حالپرواز،به گلهای درون باغچه،و به زنبورهایی که در هوامی چرخند،دقیق شود.    بـه پسرم بیاموزید کـه اگـر مردود شود بهتر است ازاینکه با تقلّب قبول شود!   به پسرم بیاموزید که با افراد ملایم،ملایم و در مقابلگردن کش ها،گردن کش باشد.   به او بگویید که به عقایدش ایمان داشته باشد حتیاگر همه بر خلاف او حرف بزنند.   بـه او یـاد بـدهید کــه همـه ی حرف ها را بشنـود وسخنی را کــه بــه نظرش درست می رسـد را انتخابکند.   ارزش های زندگی را به او یاد دهید.   به او یاد دهید که در اوج اندوه تبسم کند.   به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد.   بـه او بیاموزیـد کـه اگـر چه می تـوانـد بـرای فـکر  وشعـورش بهایی تعیین کند،امـا قیمـت گذاری برای دلبی معناست ششم و متوسطه اول...
ما را در سایت ششم و متوسطه اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golzhya بازدید : 137 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 20:10

من از شب های تاریک و بدون ماه می ترسمنه از شیر و پلنگ؛ از این همه روباه می ترسممن از صد دشمنِ دانای لامذهب نمی ترسمولی از زاهدِ بی عقلِ ناآگاه می ترسممن از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسمولی از نفرین یک مظلوم، از یک آه، می ترسماگر چه راه دشوار است و مقصد ناپدید، امّانه از سختی ره، از سستی همراه می ترسممن از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهیاگر افتد به دست آدمِ خودخواه می ترسم + نوشته شده در جمعه ۳ تیر ۱۴۰۱ ساعت 21:44 توسط بهمن طالبی  |  ششم و متوسطه اول...
ما را در سایت ششم و متوسطه اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golzhya بازدید : 155 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 14:17